نویسنده: آیة الله العظمی مکارم شیرازی

 
یا اَبَاذَر، اُترُک فُضولَ الکَلامِ وَ حَسبُکَ مِن الکَلامِ ما تَبلُغُ بِهِ حاجَتَکَ وَ کَفی بِالمَرءِ کِذباً اَن یُحَدِّثَ بِکُلِّ مَا سَمِعَ.
ای ابوذر، زیاده‌گویی را ترک کن و به مقداری از سخن که حاجت را برآورد بسنده کن. و برای اثبات دروغگویی آدمی همین بس که در مورد هر آنچه می‌شنود سخن بگوید.
بحارالانوار، ج 77، ص 85

نور هدایت

در این حدیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر غفاری چند سفارش می‌کند:
1. زیاد سخن مگوی. یعنی سخن گفتن تو به اندازه حاجت باشد، زیرا برای دروغگویی انسان همین بس که هر چیزی را که می‌شنود نقل کند.
این دستور بسیار مهمّی است، چون اگر انسان در آنچه به زبان می‌آورَد دقّت کند متوجّه می‌شود که زبان خطرناک‌ترین وسیله‌ی گناه کردن است و برای اثبات این سخن ادلّه‌ای بیان شده است:
الف) زبان چیزی است که همیشه در اختیار انسان است، امّا هیچ یک از وسایل گناه این‌گونه آماده نیست. اگر کسی بخواهد - پناه بر خدا - شراب بخورد، شراب در همه جا نیست. یا اگر کسی بخواهد - پناه بر خدا- زنا کند، در هر وقتی زنا کردن ممکن نیست و مقدّماتی می‌خواهد، ولی این زبان همه جا در اختیار انسان است. پاره گوشتی است که به هر شکلی انسان بخواهد می‌چرخد.
ب) خطر دوم اینکه دسترسی به آن بسیار آسان است. نه خرجی دارد و نه زحمتی و دردسری. ممکن است با گردشی مختصر، تهمت بسیار بزرگی به کسی بزند که منجر به نواختن هشتاد ضربه تازیانه بر او شود، یا به مختصر حرکتی ممکن است کفری بر زبانش جاری شود که مرتدّ شود و برای همیشه او را از ایمان ساقط گردانَد.
ج) خطر سوم این است که زشتی گناهان زبان نسبت به بقیّه‌ی گناهان کمتر است. مثلاً مردم زنا، یا شراب‌خواری را کار بسیار زشتی می‌شمرند، ولی کسی روزی صدها غیبت کند، یا هزاران دروغ بر زبان جاری سازد، آنها را زشت نمی‌شمرند و از بین برنده عدالت نمی‌دانند.
د) خطر چهارم این است که دایره‌ی گناهان و جنایات زبان از هر عضو دیگری بیشتر است. هیچ عضوی از اعضای بدن انسان نیست که این قدر بتواند گناه کند.
اکنون این پرسش مطرح است که برای رهایی از خطرهای زبان چه باید کرد؟
در پاسخ باید گفت: علمای اخلاق برای نجات از خطرهای زبان راه‌هایی را پیش نهاده‌اند، از جمله همین است که در روایت فرمود: «یا اَباذَر، اُترُک فُضولَ الکَلامِ؛ ای ابوذر، سخنان زیادی (پرحرفی) را ترک کن». اگر انسان بتواند به این حدیث عمل کند، بسیاری از خطرها از بین می‌رود، زیرا به هر نسبت انسان کمتر سخن بگوید، کمتر مبتلا می‌شود.
پزشکان قانونی دارند که می‌گویند اگر انسان چیزهای آلوده را کمتر مصرف کند کمتر مبتلا به بیماری می‌شوند. مثلاً کسی که روزی یک لیوان شیر آلوده به تب مالت می‌خورَد نسبت به کسی که دو لیوان می‌خورد، احتمال ابتلایش به بیماری تب مالت کمتر است و دومی احتمال ابتلایش دو برابر است.
زبان هم چنین است. کسی که صد کلمه سخن می‌گوید نسبت به کسی که دویست کلمه سخن می‌گوید، احتمال آلودگی‌اش به گناهان کمتر است.
بنابراین چنانکه حضرت فرمودند، از جمله راه‌های نجات از خطرهای این عضو خطرناک همانا کم سخن گفتن است. البتّه خداوند زبان را به انسان داده است که از آن استفاده کند. این را هم اضافه کنم زبان مهم‌ترین وسیله‌ی خیر و سعادت و عبادت و رسیدن به قرب خداست. یعنی همان‌گونه که می‌شود با زبان سی گناه کبیره را مرتکب شد، سی عبادت مهم را هم با زبان می‌شود انجام داد که از جمله‌ی آنها امربه معروف و نهی از منکر، ذکر خدا، شکر خدا، گسترش دانش، قرائت قرآن، راستگویی، پند و اندرز دادن است.
از این‌رو حضرت به ابوذر نفرمود حرف نزن، بلکه فرمود: ای ابوذر، زیاده‌روی در سخن گفتن را ترک کن که در این (زیاد سخن گفتن) گناهان بسیاری نهفته است. و اگر می‌خواهی سخن بگویی به اندازه حاجت سخن بگو، زیرا در حرف‌های اضافی غیبت، تهمت، دروغ، بخل، حسد است. پس باید زبان را در کنترل خودمان قرار دهیم.
متأسّفانه به چیزی که در ذیل حدیث آمده کمتر عمل می‌شود و آن این است که انسان هر چیزی را که می‌شنود نقل کند به گناه دروغ مبتلا می‌شود.
چیزهایی را که انسان می‌شنود به دو صورت نقل می‌کند:
گاه می‌گوید: فلان مطلب را می‌گویند. یعنی نقل می‌کند و خبر می‌دهد.
و گاهی می‌گوید: چنین است. اگر این را بگوید گناهش معلوم و روشن است. زیرا چیزی که با دو شاهد عادل ثابت نشده انسان نمی‌تواند بگوید. پس اگر این را قاطعانه بگوید دروغ است. قرآن می‌فرماید: «(إنَّ السَّمعَ وَ البَصَرَ وَ الفُؤادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنهُ مَسئُولاً)؛ گوش و چشم و دل هر یک از آنها سؤال می‌شوند». (1)
امّا اگر بگوید که می‌گویند. یعنی انسان در مقابل نقل شایعات بگوید می‌گویند، او از دروغ نجات پیدا می‌کند ولی عناوین محرّمه‌ی بسیار بر آن مترتّب است، مانند آزار مؤمن، هتک مؤمن که در همین جمله ممکن است هر سه عنوان مترتّب شود، زیرا این جمله هم هتک مؤمن است، هم اشاعه‌ی فحشاست و هم اگر به گوش او برسد آزار و ایذاء مؤمن است. بعضی خیال می‌کنند با کلمه‌ی «می‌گویند» از دروغ نجات پیدا می‌کنند.
با نهایت تأسّف، تقوای زبان در زمان ما کم است. خصوصاً اگر کسی خطّش یا سلیقه‌اش با دیگری مخالف باشد به خود اجازه می‌دهد که هر نسبت و تهمتی را به او بدهد. البتّه اگر تقوای زبان کم شود، لطف خدا هم بر امّت کم می‌شود. وقتی مردم حیثیّت همدیگر را رعایت نکنند، خداوند هم آبروی آنها را حفظ نخواهد کرد و لطفش را از چنین جمعیّتی برمی‌دارد. ما در فقه می‌گوییم: «حُرمَةُ مَالِ المُؤمِنِ کَحُرمَةِ عِرضِهِ وَ دَمِهِ؛ احترام مال مؤمن مانند احترام آبرو و خونش است».
در اینجا آبرو و خون در کنار هم است که گاهی کشتن شخصیّت یک انسان از کشتن جسم او مهم‌تر است. برخی حاضرند بمیرند ولی آبرویشان نرود. لذا حفظ آبروی دیگران بسیار مهم است. البتّه اگر این عناوین بر کلمه‌ی «می‌گویند» بار نشود مانعی ندارد.
امید است که همه‌ی ما آن جمله‌ی حضرت را که می‌فرماید: «اَللِّسانُ کَلبٌ عَقُورٌ؛ زبان سگ درنده است» (2) در نظر داشته باشیم، چون اگر آن را به بند نکشد، نه تنها دیگران بلکه خودش را هم می‌درد.

عیب‌های پرحرفی، در سخنان امام علی (علیه السلام)

«مَن عَلِمَ أنَّ کَلامَهُ مِن عَمَلِهِ قَلَّ کَلامُهُ اِلّا فِیما یَعنیهِ؛ هر که بداند که گفتارش از کردار اوست (و بازخواست خواهد شد،) کم گوید، مگر در آنچه به کارش آید». (3)
«مَن کَثُرَ کَلامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ وَ مَن کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ وَ مَن قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَن قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلبُهُ وَ مَن ماتَ قَلبُهُ دَخَلَ النَّارَ؛ هر که پر گوید بسیار به خطا رود و هر که بسیار خطا کرد شرم و حیایش کم شود و هر که شرم و حیایش کم شد، پارسایی‌اش کم شود و هر که پارسایی‌اش کم شد دلمرده شود و هر که دلمرده شد، داخل جهنّم شود». (4)
«مَن اَکثَرَ أهجَرَ وَ مَن تَفَکَّرَ أبصَرَ؛ هر که پر گوید، هذیان گوید و هر که اندیشه کند بینا شود». (5)
«قِلَّةُ الکَلامِ تَستُرُ العُیُوبَ وَ تُقَلِّلُ الذُّنُوبَ؛ کم‌گویی عیب‌ها را می‌پوشانَد و گناهان را کم می‌کند». (6)
اِیَّاکَ وَ کَثرَةَ الکَلامِ فَإنَّهُ یُکثِرُ الَّزلَلَ؛ از پرگویی به دور باش، زیرا پرگفتن لغزش بسیار و ملال را در پی دارد». (7)
«أقلِلِ الکَلامَ تَأمَنِ المَلامَ؛ سخن کوتاه کن که از سرزنش در امان مانی». (8)

پی‌نوشت‌ها:

1.سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 36.
2. بحارالانوار، ج 71، ص 287.
3. نهج البلاغه، حکمت 349.
4. نهج البلاغه، حکمت 349.
5. همان، نامه‌ی 31.
6. عیون الحکم و المواعظ، ص 371.
7. همان، ص 97.
8. همان، ص 83.

منبع مقاله :
مکارم شیرازی، ناصر، (1390) انوار هدایت (مجموعه مباحث اخلاقی)؛ قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ اول.